جامعه مجازی چچلا

چقــدر بايــــــد بگــــــــــذرد ؟؟؟

تــــــا مــــــــــن

در مــــــــــرور خـاطراتــــــــــم

وقتي از کنــــــــار تــو رد مي شــــوم …

تنـــم نلـــــــرزد؟…

بغضــم نگيــــرد؟…

خوابم نمی برد ...

 به همه چیز فکر کرده ام ...

 بیشتر به تو ...

 و می دانم که خوابی...

 و قبل از بسته شدن چشم هایت ...

 به همه چیز فکر کرده ای...

 " جــــز مــــن "

ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ، ﻗﺎﻧﻮﻥ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺍﺳﺖ!

 ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ..

 ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ"ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ..

 ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ...

 ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺑﺮﯾﺰ

قلبم درد میگیرد و

 من لبخـــــند میزنم

 یادگــــــار توست...

دیگر

    تنهــــــا ماندن

رادوست دارم،

           چون همه آنهایی ک دلم خواست بمانند...

ديگر نيستن

ازاينجا...که هستم!

تا آنجا که تو هستي..!

وجب به وجب..."دلتنگتم"

میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

 میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

 میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی

همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست

تا بگویم خدایا دوستت دارم ، من خدا را دارم!

خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهایم نکن . . .

 گریه شاید زبان ضعف باشد

     شاید کودکانه شاید بی غرور…

         ا ما هر وقت گونه هایم خیس می شود

   می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…